دارالارشاد(شرشربولاغ)

نشود زمزمه خون شهیدان خاموش سوزعرفانی این نغمه زسازی دگر است

دارالارشاد(شرشربولاغ)

نشود زمزمه خون شهیدان خاموش سوزعرفانی این نغمه زسازی دگر است

مقدمه در مورد شاعران نام دار عاشورایی استان

مقدمه در مورد شاعران نام دار عاشورایی استان :

اردبیل ،این خاستگاه تشییع و مرکز تجلی شور وعشق حسینی از قرنهاپیش پاسدار میراث گرانقدر فرهنگ عاشورایی بوده واین فرهنگ در اعتقادات مذهبی مردم این سامان ،عمیقاً ریشه دوانیده است.درسراسر فرهنگ بشری ودر سراسر دنیا از قدیم الایام تاعصر حاضر هیچ حماسه ای به اندازه واقعه کربلا مورد توجه قرار نگرفته است هرگاه سروده های شاعران درباره انقلاب کبیر عاشورا در یک جا گرد آوری شود به یقین کتابخانه عظیمی را تشکیل خواهد داد و همین گسترگی نموداری است برعظمت نهضت سیدالشهداء(ع)ویاران فدارکارش که مخلصانه دل به معشوق دادند وعاشقانه جان باختند .
در اردبیل از شاعران وسخنوران توانا که در مورد فرهنگ عاشورا شعر سردوه اند استادان بزرگوار مرحومین(شمس عطار اردبیل-بیضای اردبیلی-تاج العشار یحیوی –مضطر-انور اردبیلی-منزوی –ذاکر-شایق-ناطق-میرزاصدر المالکی-کاتب-حاج مختار نخستین –رحمان نیک نژاد-نادر جلیلی وند-استاد بهجت خامه یار –مطلع-ناصرآزاد-عاصم کفاش-صدیف بختیاری-غمگین الحسینی) آثار دلنشین خود را در دفتر عشق حسین (ع)ثبت کرده اند.

مولانا شمس عطار اردبیلی:
شاعر عارف وعاشق شوریده اهل بیت اطهار علیهم السلام جزو شخصیت هایی است که زندگینامه مدون وکاملی از وی در دست نیست .

بیضای اردبیلی : درسال 1268 هجری قمری برابر با 1226شمسی در محله سلیمانشاه کوچه اسماعیل بیگ روبروی کوچه آقاجانخان ،قدم به عرصه حیات نهاد خانه وی تا این اواخر پا برجاست وبه ((بیضا حیه طی))یا حیاط بیضاءمعروف است. شغلش کلاهدوزی بود ودر راسته بازار اردبیل –آنجا که بازار کلاهدوزان فعلی قرار دارد –دکان داشت این دکان در جریان خیابان کشی واحداث خیبان پهلوی سابق ار بین رفته است.در کنار این کار ،گاه گداری به تجارت پوست بره می پرداخت.

سنه ای مدعی گر عشق حسیندی پیشه
قورخما محشرده اماندی ایلمه اندیشه
دوت حسین دامنینی خاتمه وئر تشویشه
عاشقون بیلم قبرده کچر آسان گجه سی

حاج عباسقلی یحیوی اردبیلی:
حماسه سرای نامدار آذربایجان در تاریخ 27تیر ماه 1280قدم به عرصه حیات گذاشت وی یکی از بزرگترین شاعران عاشورایی معاصراست که علاوه برداشتن سبک خاص به لحاظ نوآوری وایجاد تحول بنیادین در سوگنامه پردازی ومرثیه سرایی ،سرآمد روزگاز وپایه گذار مکتب شعری ویژهای است در سن 13سالگی چشمه شعر در جانش جوشیدن گرفت وبا تخلص احقر سرودن آغازید حاصل 78سال عمر و65سال سابقه سخن پردازی وی 8جلد کتاب است که حاوی صدها قطعه اشعار فارسی وترکی آذری می باشد 1-بساط کربلا 2-اسرار عاشورا 3-پرچم عزا 4-آخرین آثار یحیوی 5-یادگار یحیوی 6-بهارستان یحیوی7-نگارستان یحیوی8-غزلیات وطنز

آی بایتدی صبح آچیلدی زینب نوایه گلدی زهرا دئدی حسین وای عالم صدایه گلدی
چون ییخلار آتیندان سلطان تشنه کامی دنیایه اولدی اعلان قٌتَل حسین پیامی

میرزامضطر اردبیلی شاعر پرشور ونوای حسینی :
جبار جلیل وند فرزند مشهدی جلیل در سال 1272 خورشیدی در کوچه علی ازتوابع محله پیرعبدالملک قدم به عرصه وجود نهاد پس از ورود به مکتب خانه استاد میرزا عزیز مرحوم سالیان دراز همدرس وهمکلاس استاد یحیوی مبرور (متولد 1280)بود

اصغریم ،ای پرشکسته،بولبولوم یات ساکن اول
آغلاما ،لای لای بالام ،لای لای گولوم یات ساکت اول
آغلاییب آرامی آلدون دردناک ائتدین منی
موپریشان ،دل پریشان ،سینه چاک ائتدین منی

حاج انور اردبیلی:
حاج قدیر جلیل زادگان فرزند حاج یوسف متولد سال 1310یکی از شاعران خوش قریحه عاشورایی است که در دوره تحصیل از شاگردان ممتاز بوده با داشتن استعداد درخشان ،به تشویق پدر خویش به شغل آزاد روی آورد ولی از مطالعه در زمینه مسائل مذهبی ،اخلاقی ومتون کلاسیک ادبیات فارسی وآذری غفلت نورزید از 15سالگی به شعر وشاعری دل بست .وی روز 6اردبیهشت سال 71 دچار سکته مغزی گردید وسرانجام ساعت 30/4بعداز ظهر روز جمعه 19ذیعقده 1412 برابر با اول خرداد 1371 دار فانی را وداع گفت ودر قبرستان قاسمیه دفن گردید

دامن ختم نبی عرش زینب است
شهپر روح الامین فرش زمین زینب است
ساطع از رخساره اش اشراق نور پنج تن
جلوه زهرای اطهر در جبین زینب است

منزوی اردبیلی:
رحیم منزوی اردبیلی فرزند اسدالله در محله سید آباد اردبیل در سال 1316 دیه به جهان گشود وی یکی از شاعران نام آور عاشورایی است از آثار وی 1-نهضت حسینی 2-آمال منزوی 3-آثار منزوی4-ایثار منزوی 5-صدسینه زن 6-صدقافیه
7-
صد منظره 8-صد زمزمه در سحرگاه روز 9 مرداد 1371 (30محرم)درپی عارضه قلبی در بیمارستان تهران در گذشت وجنازه اش به اردبیل انتقال یافت ودر قبرستان بهشت فاطمه به خاک سپرده شد .

محضر حقده بلادور باشه باش وجان باجی
ایستورم کئچم ،باشه یئته پیمان باجی


حاج ناصر آزاد اردبیلی:
جلیل ناصر آزاد متخلص به ناصر ومعروف به حاج ناصر ساعتساز در 6شهریور 1298 شمسی در محله ملا هادی در خانواده متدین قدم به عرصه گیتی نهاد در ظهر یوم الله 27 رجب 1408 مطابق با 8فروردین 1366 پس از سرودن مدیحه ای درباره بعثت پیامبر (ص) لبیک حق را اجابت گفت وپیکر پاکش در قبرستان غریبان اردبیل به خاک سپرده شد

برحسینی ها زهر جا کربلازیباتراست
جلوه گاه آشنا برآشنا زیباتراست

غمگین اردبیلی:
میرزا عبادالله داورنیا فرزند مرحوم مشهدی علی مشهور به ملا عبا غمگین ومتخلص به غمگین الحسینی در صبحگاه یوم الله نیمه شعبان امعظم سال 1312 هجری قمری یده به جهان گشود مرحوم غمگین روز دوشنبه ساعت 4 بعداز ظهر روز 29 اردبیهشت 1348 برابر با 2 ربیع الاول سال 1389 در سن 76سالگی دارفانی را وداع گفت ودر قبرستان غریبان مدفون گردید

یاپیش صدقیله غمگین دامن ناموس کبرادن
سنه ائیلر شفاعت دختر زهرا،قیامت ده

صدیف بختیاری اردبیلی:
صدیف بختیاری در سال 1300شمسی در اردبیل دیده به جهان گشود وی یکی از شاعران آذری است که بختیار یا بختیاری تخلص می کرد نامبرده روز 13شهریور ماه 1366 دارفانی را وداع گفت ودر قبرستان بهشت فاطمه اردبیل به خاک سپرده شد.

افسوس تئزپوزاراوگولون اتفاقینی
جبرزمان وجور خزان ،باد صرصری
بلبل بو سوگنامه ده لیلانی فرض ائله
گول ده وجود اقدس شهزادی اکبری

غلام عسگر عاصم کفاش:
در خانواده های مذهبی در سال 1246 خورشیدی در یکی از روستاهای منطقه یورتچی حوالی شهر نیردیده به جهان گشود سه ساله بود که مرحوم پدرش به اردبیل کوچید ودر محله جمعه مسجد سکونت اختیار کرد در سال 1327 خورشیدی دار فانی را وداع گفت ودر قبرستان بهشت فاطمه اردبیل مدفون گردید.

باخ بیر اوضاع جهانه ،ای دل عاقل سن اگر
روزگار اولموش گذرگاهون ده ییل هرگزمقر

نحوه عضویت در وبلاگ شرشربولاغ

بسمه تعالی

برای عضویت در وبلاگ کافی است مشخصات خویش + پست الکترونیکی خود را به به آدرس زیر mailکنید.

                  shorshorbolag@yahoo.com

                                                                     با تشکر- عاصمی زاده

متون دعایی

بسم الله الرحمن الرحیم

خوب دعا کردن هنر است و این هنر با تمام زیباییهایش در تخاطب معصومین با حضرت حق،جل و علا تجلی یافته است و هیچکس چون آنها با خدا زیبا حرف نزده است.ادب مخاطبه با خدا را باید از آنها یاد گرفت و شقی کسی است که این گنجینه را دراختیارش داشته باشد و آن را نگشاید.این سخنان چنان سفته شده که معنی غبطه لفظ را می خورد و لفظ قبطه معنی را و احس الشعر آن است که تتعشقه الاذان قبل ان تتعشقه الاذهاب !  طرفه سخن آنکه الفاظ زائتات المعانی باشد.

ذیلاً قطعه هایی از این گنجینه که می توان با آن در خلوتخانه ها در قنوت در سجده و ... اسرار دل را ه صاحب اسرار عرضه کرد تقدیم است :

 

1- اَللّهُمَ احمِلنی عَلی عَفوِکَ وَ لا تَحمِلنی عَلی عَدلِکَ یا کَریم.

خدایا مرا به عفو خودت حواله بده نه بر عدالتت ای خدای کریم.

2- اِلهی ظَلَمتُ نَفسی وَ تَجَرَّاتُ بِجَهلی وَ سَکَنتُ اِلی قَدیم اِحسانِکَ لی وَمَنِّکَ عَلَیَّ یارَبَّ .

خدایا بر خود ستم کردم و از سر جهل بر مخالفت با تو جرات پیدا کردم و با یاد آوری نیکی هایی که از قدیم بر من عطا نموده ای آرامش پیدا کردم.

3- اَحیِنی یا ربِّ سَیعداً وَ تَوَفَّنی شَهیداً.

خدایا مرا با سعادت زنده بدار و با شهادت بمیران.

4- اِلهی اَدعُوکَ کَما اَمَرتَ فَاَستَجِب لی کَما وَعَدتَ اِنَّکَ لا تُخلِفُ المیعاد .

خدا یا تو را می خوانم که دعوتم کردی، پس اجابت کن که وعده ام دادی، بدرستیکه خلف وعده تو را نسزد.

5- اَللّهُمَ اَجعَل نَفسی مُطمَئِنَّةً بِقَدَرکَ راضیةً بِقَضاکَ مُولَعَةً بِذِکرِکَ وَ دُعائِک

خدایا، مرا آن چنان قرار بده که از تقدیرات تو آرام و از حکم تو راضی و به یاد و نیایش تو حریص باشم.

6- اِلهی سَوِّمنی بِسیماءِ الایمانِ وَ اَختَمنی بِخَیرٍ وَ اجعَل عاقِبَةَ اَمری خَیراً.

خدایا با سیمای ایمان مرا نشاندار کن طومار زندگیم را با خیر مختوم بفرما و عاقبت کارم را با خیر به سرانجام برسان.

7- اَللّهُمَ اَجعَل قَلبی بارّا وَ رِزقی داراً وَ عَیشی قارّاً وَاجعَل لی عِندَ قَبرِ نَبیِّکَ مُستَقَراً وَ قَراراً .

خدایا قلبم را نیکو، روزیم را فراوان و زندگیم را توام با خوشحالی و سرور و ابتهاج و موفقیت قرار بده و برای من نزد قبر پیامبرت منزل و مأوی مرحمت فرما.

8- یا مَن یَرحَمُ مَن لایَرحَمُهُ العِبادَ وَ یا مَن یَقبُلُ مَن لا تَقبَلُهُُ البِلاد .

ای خدایی که دلش می سوزد حتی به کسی که هیچکس دل به او نمی سوزاند و ای خدایی که می پذیرد حتی کسی را که هیچ شهری او را نمی  پذیرد.

9- اِلهی لا تُوَدِّبنی بِعُقُوبَتِکَ وَ لا تَمکُربی فی حیلَتِک مِن اَینَ لِیَ الخَیرُ یا رَبِّ وَ لایُوجَدُ اِلّا مِن عِندِک .

خدایا از راه عقوبت مرا تأدیب مفرما و پشت پرده در عقوبتم چاره سازی منما، خدایا از کجا ممکن است به من خیری برسد، در حالیکه خیر جز از تو نیست.

10- اِلهی مَن لی غَیرُکَ اَسأَلُهُ کَشفَ ضُرّی وَ النَّظَرَ فی اَمری

خدا یا غیر از تو چه کسی را دارم که مشکلاتم را بر طرف و بر اصلاح امورم عنایت داشته باشد

11- اَلوَیلُ لی ثُمَّ الوَیِلُ لی اِن کانَتِ الجَحیمُ مَأوایی اَلوَیلُ لی اِن کانَ الحَمیمَ شَرابی.

بسیار هلاک شوم اگر جهنم مأوایم و حمیم جهنم نوشیدنیم باشد.

12- اِلهی قَد جُرتُ عَلی نَفسی فی النَّظَرِ لَها فَلَها الوَیلُ اِن لَم تَغفِرلَها.

خدایا در نگهداری و محافظت از خودم بر خودم ظلم کردم پس وای بر من اگر مرا نبخشی.

13- اَللّهُمَ نَوِّر ظاهِری بِطاعَتِکَ وَ باطِنی بِمَعرِفَتِک وَ قَلبی بِمَحَبَّتِک وَ رُوحی بِمُشاهِِدَتِک.

خدایا، ظاهرم را با طاعت خود و اندرونم را با معرفت خود و قلبم را با محبت خود و روحم را با مشاهده خود نورانی بفرما.

14- اِلهی، اَعوذُ بِکَ مِنَ العَدیلَةِ عِندَ المَوت.

خدایا به تو پناه می برم که هنگام مرگ از حق عدول کنم

15- اَللّهُمَ اَغنِنی بِحَلالِکَ عَن حَرامِکَ وَ بِفَضلِکَ عَمَّن سِواکَ.

خدایا با حلال خود مرا از حرام و با فضل خود از غیر خودت بی نیازم کن.

16- اَللّهُمَ لَکَ العُتبی حَتّی تَرضی یا اَکرَمَ مَنِ اعتَذَرَ اِلَیهِ المُسیئُونَ

خدایا عذر به درگاهت آورده ام. بحدی که راضی شوی ای کریم ترین کسی که اهل خطا به درگاهش عذر خواهی می کنند.

17- اِلهی مَن اَنَا حَتّی تَغضَبَ عَلیَّ اِلهی ما اَنا حَتّی تَغضَبَ عَلیَّ وَ ما اَنا یا سَیِّدی وَ ما خَطَری .

خدایا من چه کسی هستم که بر من خشمگین شوی، خدایا من چه هستم که بر من غضب نمایی، خدایا اگر آتش باشم کجا را می سوازنم.

18- اِلهی کُنتُ بِئسَ العَبدَ وَ اَنتَ نِعمَ الرَّبِّ.

خدایا، چه بد بنده ای هستم برای تو و تو چه زیبا پروردگاری برای من!

19- اِلهی قَبُحَ الذَّنبُ مِن عَبدِکَ فَلیَحسُنِ العَفوِ مِن عِندِک.

خدایا زشتی گناه ازبنده ات صادرشده، پس با زیبایی عفوت این لکه را پاک کن.

20- اُناجیکَ یا مَوجوداً فی کلِّ مَکانَ لَعَلَّکَ تَسمَعُ نِدائی فَقَد عَظُمَ جُرمی و قَلَّ حَیائی.

با تو که در هر مکانی حاضر هستی نجوی می کنم شاید ندای مرا بشنوی، پس به تحقیق که جرمم بزرگ و حیایم اندک است.

21- اَللّهُمَ انقُلنی مِن ذِکری اِلی ذِکرِکَ وَ لا تَترُک بَینی وَ بَینَ مَلَکُوتِ عِزِّکَ باباً اِلّا فَتَحتَه وَ لا حِجاباً مِن حُجُبِ الغَفلَةِ الا هَتَکتَه حَتّی تُقیم رُوحی بَینَ ضِیاءِ عَرشِک.

خدایا مرا از مقام «ذکر بنده» به مقام«ذکر پروردگار» منتقل کن و تمام درهای حقیقت عزت خودت را بر من بگشا و تمام حجاب های غفلت را از میان بردار تا آنکه روح مرا در برابر نورانیت عرش خودت قرار بدهی.

22- اِلهی اَعِنّی بِالبُکاءِ عَلی نَفسی فَقَد اَفنَیتُ بِالتَّسویفِ وَ الآمالِ عُمری وَ قَد نَزَلتُ مَنزِلَةَ الآیِسینِ مِن خَیری.

خدایا کمکم کن تا بر خود بگریم، چرا که تمام عمر خود را با امروز و فردا کردن و با آروزهای طولانی تباه ساخته ام به حدی که به منزله ی کسانیکه از خیر خودشان مأیوس هستند، در آمده ام.

23- اِلهی اِلَیکَ اَشکُو قَلباً قاسیاً مَعَ الوَسواسِ مُتَقَلِّبا وَ بِالرَّینِ وَ الطَّبعِ مُتَلَبِّساً وَ عَیناً عَنِ البُکاءِ مِن خَوفِکَ جامِدةً وَ اِلَی ما یَسُرّها طامِحَةً

خدایا به درگاه تو شکایت دارم از قلبی که او را قساوت و سنگدلی فراگرفته، قلبی که با وسواس زیر و رو می شود و از زنگار لباس می پوشد، به تو شکایت می آورم از چشمی که هیچ اشکی در برابر خوف تو ندارد، در حالیکه دنبال هر آنچه که از آن خوشش می آید حریصانه راه می افتد.

24- اَللّهُمَ لا تَنزِع عَنّی صالِحَ مَا آتَیتَنی اَبَداً اَللّهُمَ لا تَکِلنی اِلی نَفسی طَرفَةَ عَینِ اَبَداً اَللّهُمَ لا تُشمِت بی عَدُواً اَو حاسِداً اَبَداً اَللّهُمَ لا تَرُدَّنی فی سوءٍ اِستَنقَذتنی مِنه اَبَداً.

خدایا، هیچ وقت نعمت های شایسته ای که بر من دادی از من سلب مفرما، خدایا هیچ وقت حتی یک چشم به هم زدن مرا به خودم وامگذار، خدایا هیچ وقت زمینه شماتت دشمن یا حسود را بر من مهیا مفرما. خدایا هیچ وقت مرا به بدبختیی که از آن نجات دادی، بر نگردان.

25- اِلهی عُبَیدُک بِفِنائِکَ اِلهی سائِلُکَ بِفِنائِکَ اِلهی فَقیرُکَ بِفِنائِکَ اِلهی مِسکینُکَ بِفِنائِکَ.

خدایا کمترین بنده ات به درگاهت آمده است، خدایا سائلت به درگاهت آمده است خدایا فقیرت به درگاهت آمده است، خدایا مسکین تو به درگاهت آمده است.

26- اِلهی بِئسَ المَطّیةُُ الَّتی امتَطَت نَفسی مِن هَواها فَواهاِلها لِما سَوَّلتَ لَها ظُنُونُها وَ مُناها وَ تَبّاً لَها لِجُراَتِها عَلی سَیِّدِها وَ مَولاها.

خدایا، عجب مرکب ناجوری را نفس من از هوی وهوس خود به سواری گرفته است، پس عجب نفسی است این نفس که گمانها و آرزوهای خود را برای خودش تزیین داده و مرگ باد بر این نفس که بر آقا و مولای خود جرأت پیدا کرده است.

27- اِلهی عَبدُکَ بِبابِک اَقامَته الخَصاصَهُ بَینَ یَدَیکَ یَقرَعُ بابَ اِحسانِکَ بِدُعائِه.

خدایا بنده تو پشت درت ایستاده و نیاز او را به این مقام رسانده که در برابرت ذلیلانه بایستد، حال با دعای خود در رحمت تو را می کوبد.

28- اِلهی عادَتُکَ الاِحسانُ اِلَی المُسیئین وَ سَبیلُکَ الاِبقاءُ عَلَی المُعتَدینُ.

خدایا عادت تو احسان به خلافکاران و روش تو نگه داشتن تجاوزگران در کنار سفره رحمتت است.

29- اَللّهُمَ اجعَلنی مِن اَحسَنِ عَبیدِکَ نَصیباً عِندَکَ وَ اَقرَبِهِم مَنزِلَهً مِنکَ وَ اَخَصِّهِم زُلفَهً لَدَیکَ فَاِنَّهُ لایُنالُ اِلّا بِفَضلِکَ.

خدایا مرا از آن قسم بندگانت قرار بده که جایزه آنها زیباترین جایزه هاست و نزدیک ترین منزلت و موقعیت را در نزد تو دارند و تقرب ویژه نزد تو یافته اند. بدرستیکه این مقام جز با فضل تو دست یافتنی نیست.

30- اَلّلهُمَ اجعَل نَفسی اَوَّلَ کَریمَةٍ تَنتَزِعُها مِن کَرائِمی وَ اَوَّلَ وَدیعَةٍ تَرتَجِعُها مِن وَدائِعِ نِعَمِکَ عِندی

خدایا در میان نعمت ها و امانت های ارزشمندی که به من دادی هر گاه قصد گرفتن آنها را داشته باشی ، اول جان مرا بگیر ( یعنی مرا ناقص العضو قرار مده)

31- اَلّلهُم اَنتَ الَّسلامُ وَ مِنکَ الَّسلامُ وَ اِلَیکَ یَعودُ السَّلامُ وَ دارُکَ دارُالسلامِ حَیِّنا رَبَنا مِنکَ بِالسَّلامِ

خدایا تو سلامتی مطلق هستی ، و سلامتی مطلق از توست و هر کجا مظهر سلامتیست ریشه اش به تو بر می گردد و بساطی که به آن دعوت کرده ای بساط سلامتیست . خدایا با عنایت خود زندگی مرا با سلامتی مطلق مقرون بدار .

32- اَلّلهُم خُذ لِنَفسِکَ مِن نَفسی ما یُخلِصُها وَ اَبقِ لِنَفسی مِن نَفسی ما یُصلِحُها فَاِنَّ نَفسی هالِکَةٌ او تَعصِمُها

خدایا از جان من برای خود سهمی بستان که با آن مرا خالص کنی و برای خودم سهمی قرار بده که با آن خود را اصلاح کنم.پس بدرستیکه جانم در معرض هلاکت است مگر آنکه تو آن را حفظ نمایی

روایت شده است که حضرت یعقوب بعد از آنکه دو فرزند و دو چشمش را از دست داد به خداوند عرض کرد یا حسن الصحبه یا کریم المعونه یا خیر اله ایتنی بروح منک و فرج من عندک ، جبرئیل نازل شد و گفت آیا یاد ندهم به تو دعایی که با آن دو فرزند و دو چشم خود را باز یابی ؟ گفت چرا ، گفت این دعا را بخوان ، وقتی دعا را خواند هنوز آفتاب صبح طلوع نکرده بود که پیراهن یوسف از راه رسید . آن دعا این است :

 

33- یا مَن لَم یَعلَم اَحَدُ  کَیفَ اِلّا هُوَ یا مَن سَدَّ  الهَواءِ وَ کَبِسَ الاَرضِ عَلَی الماءِ وَاختارَ لِنَفسِه اِحسَنَ الاَسماءِ ایتنی بِروحِ مِنکَ وَ فَرَجٍ مِن عِندِک

ای خدایی که جز او از ذات او خبر ندارد ، ای خداییکه هوا را مسدود و محاط کرده است ، ای خداییکه زمین را بر آب داخل کرده است و بهترین نامها را بر خود انتخاب کرده است ، از جانب خودت راحتی و فرج و خلاصی به من مرحمت بفرما

منبع: مناجات های دکتر سید حسن عاملی

امام جمعه محبوب اردبیل نماینده مقام معظم رهبری در استان

روزهای محرم

شیعیان در بزرگداشت شهدای کربلا، هر روز از دهه اول ماه محرم را مختص به یکی از بزرگان این نهضت جاویدان می دانند.
روز اول محرم : مسلم ابن عقیل علیه السلام

روز دوم محرم : ورود کاروان به کربلا ( ورودیه )

روز سوم محرم : حضرت رقیه علیها السلام

روز چهارم محرم : حضرت حر و اصحاب علیهم السلام - طفلان زینب علیهما السلام

روز پنجم محرم : اصحاب  و عبدالله ابن الحسن علیهم السلام

روز ششم محرم : حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام

روز هفتم محرم : روضه عطش و علی اصغر علیه السلام

روز هشتم محرم : حضرت علی اکبر علیه السلام

روز نهم محرم : روز تاسوعا - حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام

روز دهم محرم : روز عاشورا - حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام - حضرت زینب علیها السلام و شام غریبان

روز یازدهم محرم : حرکت کاروان از کربلا

روز دوازدهم محرم : ورود کاروان به کوفه

برداشت عرفانی از عاشورا

ـ عشق درونی بشر به کمال مطلق و مایه های عمیق عرفانی در قرآن و سنت معصومین موجب گردید تا در دنیای اسلام به قلمرو معرفت خدا و اسماء و صفات او و راههای وصول به حضرت حق که حقیقت علم و عرفان است توجه خاصی مبذول شود. از همین روی به تدریج این گرایشها از قلمرو فردی خارج شده و ماهیت فرقه ای و مسلکی به خود گرفت و در حوزه تمدن و تاریخ فرهنگ اسلامی نهاد علم عرفان و دانش تصوف (در کنار سایر نهادهایی چون فقه، کلام و فلسفه) به وجود آمد...

از مطالعه سلسله عرفا بدست می آید که از قرن دوم تا پایان قرن نهم چهار فرقه مهم وجود داشته است: ملامتیه، قادریه، نقشنبدیه و مولویه که هر یک ویژگیهای خاصی دارند. استاد مطهری فرقة‌ پنجمی بر فرقه های یاد شده می افزاید که از سلسله های مشهور نیستند آنان بی نام و نشان هستند که به وحدت عرفان، برهان و قرآن (ملاصدرا و پیروانش) و اصالت وحی و سنت معصومین (ع) تاکید می ورزند (مرحوم آخوند ملا حسینقلی درگزینی و شاگردان آن بزرگ چون میرزا جواد ملکی تبریزی....)   (1)

 ـ یکی از بهترین برداشت های عرفانی که می تواند زبان حال گویای همة برداشت های عرفانی از واقعه عاشورا باشد،‌شعری است از مولوی که در دفتر ششم مثنوی آمده است. در این شعر به خوبی مشخص است که عارفان پس از طی مراحل دینداری و رسیدن به عالی ترین مرحله آن باید خود را برای فناء فی الله آماده کنند. و چنین روزی بر ایشان روز عید و شادی است چرا که توانسته اند روح خود را از عالم طبیعت خارج کنند و به مقام لقاء الهی نایل آیند. کسانی که به چنین شناختی از واقعه عاشورا نرسند از منظر عارفان یکی از عالی ترین آموزه های دینی را دریافت نکرده اند و پیام این واقعه را نشنیده اند.......

 روز عاشورا همه اهل حلب                         باب انطاکیه اندر تا به شب

گرد آید مرد و زن جمعی عظیم                     ماتم آن خاندان دارد مقیم

ناله و نوحه کنند اندر بکاء                          شیعه عاشورا، برای کربلا

بشمرند آن ظلمها و امتحان                         کز یزید و شمر دید آن خاندان

نعره هاشان می رود در ویل و وشت            پر همی گردد همه صحرا و دشت

یک غریبی شاعری از ره رسید                    روز عاشورا و آن افغان شنید

شهر را بگذاشت و آن سو رای کرد             قصه جست و جوی آن هیهات کرد

این رئیس زفت باشد که بمرد؟                 این چنین مجمع نباشد کار خرد

نام او القاب او شرحم دهید                       که غریبم من شما اهل ده اید

چیست نام و پیشه و اوصاف او؟              تا بگویم مرثیه زالطاف او

مرثیه سازم، که مرد شاعرم                     تا از اینجا برگ و لا لنگی برم

آن یکی گفتش که: هی دیوانه ای؟            تو نه ای شیعه، عدّو خانه ای

روز عاشورا، نمی دانی که هست              ماتم جانی که از قرنی به است؟

پیش مومن کی بود این غصه خوار؟          قدر عشق گوش عشق گوشوار؟

پیش مومن ماتم آن پاک روح                 شهره تر باشد زصد طوفان نوح

 گفت: آری لیک کو دور یزید؟            کی بده ست این غم؟ چه دیر اینجا رسید؟

چشم کوران آن خسارت را بدید             گوش کرّ ان آن حکایت را شنید

خفته بود ستید تااکنون شما؟               که کنون جامه دریدیت از عزا

پس عزا بر خود کنید ای خفتگان!       زآن که بد مرگی است این خواب گران

روح سلطانی ز زندانی بجست            جامه چه درانیم؟‌و چون خاییم دست؟

چون که ایشان خسرو دین بوده اند           وقت شادی شد چو بشکستند بند

سوی شادروان دولت تاختند                   کنده و زنجیر را انداختند

روز ملک است و گش شاهنشهی            گر تو یک ذره از ایشان آگهی

ورنه ای آگه، برو بر خود گری            زآن که در انکار نقل و محشری

بر دل و دین خرا بت نوحه کن              که نمی بینید جز این خاک کهن

ورهمی بیند چرا نبود دلیر                 پشت دار و جان سپار و چشم سیر؟

در رخت کو از می دین فرخی؟           گر بدیدی بحر، کوکف سخی؟

آن کو جو دید آب را نکند دریغ           خاصه آن کو دید آن دریا و میغ (2)

 

علت شکل گیری نگاه معنوی و عارفانه به دین (واقعه عاشورا)

1-  تفکیک حکومت و ولایت در دو دهه نخست پس از رحلت پیامبر اسلام (ص)

2-  قرارگیری مفهوم امامت درحوزه کلام اسلامی و خارج شدن آن از حوزه عملی مومنان (فقه)

3-  غیر سیاسی کردن مفهوم امامت توسط شیعیان غالی

4-  قرارگیری امامان شیعه به عنوان اقطاب و اولیاء در اندیشه صوفیان شیعی (از قرن ششم به بعد)

5-  غلبه کلام اشعری دراندیشه عارفان مسلمان

6-  مفهوم «فلسفه شهادت» و آگاهی پیشین امام از حوادث آینده

.......

نتایج رویکرد عارفانه به دین (واقعه عاشورا)

1-  بی توجهی به کرامت ذاتی انسان (عناصری چون ملامتیگری و پشمنیه پوشی . ....)

2-  کم رنگ کردن تکالیف و توجه بیشتر به درون

3-  فقدان روح حماسی و اجتماعی در عرفان مصطلح اسلامی

4-  تبدیل فرهنگ حقیقی به فرهنگ مجازی

5-  تلاش برای آزادی درونی و عدم توجه به آزادی بیرونی

6-  تخفیف عقل و تلاشهای آن و رواج روح تسلیم بواسطه غلبه کلام اشعری دراندیشه عارفان مسلمان

7-  خالص نبودن دریافت های عارفانه بواسطه تاثیر ادیان و مکاتب دیگر در آموزه های عرفان اسلامی

1-(مجموعه مقالات/ ص 57)

2-(مثنوی معنوی دفتر ششم/ ابیات 782 الی 810)